باز دلم یاد شما می کند ، یاد همان لطف و صفا می کند ، این دل بی کینه همیشه تو را بر سر سجاده دعا می کند ، گرچه درون دل من جای توست باز دلم یاد شما می کند .
من مثل عاشقی با گل سرخ در دست نیامده ام تا در دل مردم رخنه کنم ! شعر من ، صدای یک محکوم به مرگ است ، مرگ تدریجی ، با شنیدنش ناله خواهی کرد ، و نفرین از زندگیم چنان با تو خواهم گفت : که از من دوری کنی ! هرگز نه شهرتی خواستم و نه ستایشی .
نظرات شما عزیزان: